خستگی مفرط طبقه متوسط
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۶۲۲۸۷
نشست «طبقه متوسط؛ فروپاشی یا بازسازی» دیروز با سخنرانی تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و به همت مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، در محل این مؤسسه برگزار شد. مهسا رمضانی خبرنگار
وی افزود: «طبقه اجتماعی» همواره در علوم اجتماعی مفهومی بحث برانگیز بوده است، این مفهوم تقریباً از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم مطرح شد، اما با این حال تعریف مشخصی در خصوص آن وجود ندارد و اغلب تعاریفی هم که ارائه میشود، نسبی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این فضا است که جایی برای بحث در خصوص طبقه متوسط باقی نمیماند. وی تأکید کرد که نه مارکس و نه پارسونز هیچ کدام تعریفی از طبقه متوسط ارائه نمیکنند و این ساحت افراطی دانشی در علوم اجتماعی، باعث در حاشیه ماندن طبقه متوسط شده است. ارمکی در ادامه از سنت فکری دیگری در علوم اجتماعی ایران نیز یاد کرد که از قضا آن هم بحث در خصوص طبقه متوسط را از دستور کار خود خارج کرده است. به زعم او، سنت انتقادی دیگری در علوم اجتماعی ما حاکم است که مسألهاش «حوزه عمومی» است و اساساً دغدغه طبقات را ندارد و در این راستا، مطالعات فرهنگی، جنسیتی، قومیتی و... را برشمرد. بر این اساس، نتیجه گرفت که طبقه متوسط چالشیترین مسأله اجتماعی جامعه ایران است چون در دانش اجتماعی ما غایب است و این غیبت در سنت فکری باعث شده تا در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای توسعه هم جایگاهی نداشته باشد.
به باور ارمکی، برخلاف دیدگاههایی که حکم بر فروپاشی طبقه متوسط میدهند، طبقه متوسط در جامعه ایرانی حاضر است. او گفت ایران یک پدیده تاریخی است و به همین دلیل نیز در تاریخ معاصر مانده است.
به تعبیری ما پدیده تاریخی ای هستیم که استقرارمان، استقرار دینی، فرهنگی و اخلاقی است و بار این مسئولیت بر عهده طبقه متوسط بوده است.
ارمکی اظهار داشت در تاریخ اجتماعی ایران این دانشمندان، شاعران، نویسندگان، نقاشان و... بودند که مانع شکلگیری رادیکالیزم سیاسی شدند و تأکید کرد که طبقه متوسط بازیگر اصلی جامعه ایرانی در طول تاریخ بوده است. به زعم او، طبقات پائین در تاریخ اجتماعی ایران غیبت تاریخی و حضور لحظهای دارند چراکه همواره با دغدغه معاش مواجه بودهاند. طبقات بالا هم عموما در تغییرات اجتماعی غایب هستند یا حضوری ناتمام دارند و در این راستا به بازی ناتمام بورژواها در جریان انقلاب مشروطه گریز زد و گفت که طبقات بالا فرصتها را میگیرند ولی عمل اجتماعی ای را سامان نمیبخشند و عنوان کرد که ما با فقدان بورژوازی ملی در جامعه مواجهیم بورژوازی ملی در جامعه ما شکل نگرفته است تا جامعه را از شکنندگی اقتصادی نجات دهد. در این فضا، طبقه متوسط هم نمایندگی طبقات پایین جامعه را برای استقرار عدالت بر عهده دارد و هم نمایندگی طبقات بالا را برای ایجاد نظم و توسعه. از این رو، با پذیرش مسئولیتهای بسیار، به یک خستگی مفرط تاریخی مبتلا گشته است که گاهی به خودزنیهایی هم کشیده شده است. منظور ارمکی از خودزنی، عام شدن ارزشهای طبقه متوسط بود. ارزشهایی از قبیل داشتن همه آن چیزیهایی که یک زندگی مطلوب را محقق میکند.
به گفته ارمکی عام شدن ارزشهای طبقه متوسط از طرفی به حرکتهای اجتماعی در مسیر توسعه سرعت میبخشد اما از طرف دیگر چون مدیریت ارزشهایی را که تولید کرده دیگر در اختیار ندارد، با بحرانهای متعدد مواجه میشود. به باور او، به حاشیه رفتن طبقه متوسط باعث شده تا بخشهای پایینی طبقه متوسط به طبقات پایین وصل شوند و در این فضا تنها بخشهای بالایی طبقه متوسط هستند که نقش هویتی دارند و از اخلاق، قانون، جامعه مدنی و... حرف میزنند و خود را از رهگذر این مفاهیم بازسازی میکنند و در عین حال به نقد طبقات پایین در کنار طبقات بالا میپردازند. استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران معتقد است که بخش بالای طبقه متوسط اگر بتواند از طریق فضای فرهنگی که کانون آن اخلاق، فرهنگ و قانون است، خود را بازسازی کند، احتمالاً زایش فرهنگی دیگری را منجر خواهد شد که امکان بسامان کردن حیات اجتماعی را میسر میکند. وی در پایان عنوان کرد: طبقه متوسط در تاریخ اجتماعی ایران همواره بازیگری کرده است اما امروز بازیگری خود را از دست داده است و بیارتباط با طبقات بالا و پایین در خود فرو رفته است. بیشتر به طبقات پایین سقوط کرده و آن بخشی هم که مانده به دنبال هویتیابی است.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۶۲۲۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پیروان امام صادق(ع) در مسیر تمدنسازی
شکلگیری تمدن اسلامی در پرتو سیره علمی و عملی اهلبیت(ع) امری قابل توجه است و در این میان امام صادق(ع) در تمدنسازی اسلامی نقش اساسی داشتهاند که لازم است مورد توجه قرار بگیرد و سالروز شهادت رئیس مذهب تشیع زمینهای شد تا موضوع نقش ایشان در تمدنسازی اسلامی را مورد بررسی قرار دهیم.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، حضرت جعفربن محمد (ع) ملقب به امام صادق (ع) ششمین امام شیعیان دوازده امامی پس از پدر بزرگوارشان امام باقر (ع) است؛ ایشان به مدت ۳۴ سال عهدهدار امام شیعیان با خلافت پنج خلیفه و آخر اموی و دو خلیفهی اول عباسی معاصر بودند؛ امام صادق (ع) نه تنها در میان شیعیان بلکه در سطح جهانی بهعنوان یک شخصیت برجسته علمی به شمار میروند تا جایی که ابوحنیفه فقیه به نام اهل سنت ایشان را عالمترین فرد در میان مسلمانان دانسته است.
امام صادق (ع) با تلاشهای علمی گسترده خویش و تربیت اصحاب و شاگردان دانشمند، نقش بسیار چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی داشتند و بر این اساس وجود انبوه روایات امام صادق (ع) در منابع شیعه و اهل سنت بیانگر نقش علمی حضرت در زمان خویش است؛ از امام صادق (ع) با وجود چهار راوی و بیش از ۳۵ هزار حدیث، روایات و آموزههای بسیاری در دست است که میتوان با الهام گرفتن از زندگی پربار این امام معصوم در مسیر ساخت تمدن نوین اسلامی گام برداشت؛ در همین راستا با حجتالاسلام محسن الویری عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و پژوهشگر سیره اهلبیت (ع) گفتوگو کردیم:
ایمنا: یکی از مهمترین اهداف رهبران یک جامعه دینی و مذهبی، تشکیل تمدن اسلامی است؛ بر این اساس و در مقدمه توضیحی در خصوص جایگاه تمدن اسلامی در اندیشه اسلامی بفرمائید.
حجتالاسلام الویری: اگر هدف دین را تأثیر گذاری در دو عرصه مختلف فردی و اجتماعی در نظر بگیریم و بگوییم یکی از کارکردهای اصلی دین تربیت انسان و نشان دادن مسیر کمالیافتگی و فرهیختگی به اوست، در عرصه اجتماعی هم وظیفه تربیت جامعه و سوق آن به سمت کمال و فرهیختگیاست، پس دین میخواهد هم انسان و هم جامعه را به بالاترین مرتبهی امکان خود برساند، همانگونه که انسانها در مسیر کمالیافتگی حائز مراتب و درجاتی هستند که مصداق بالاترین این درجه برای یک انسان حضرات معصومیت (ع) هستند، جوامع هم از این حیث در درجات مختلفی قرار میگیرند؛ گاهی جامعهای در عرصهای پیشرفت کرده و در عرصه دیگر خیر یا در جامعهای این پیشرفت و رشدیافتگی استمرار دارد و در دیگری نه، در اینجا هم جامعهای که نمره کامل را در کمالیافتگی و فرهیختگی کسب میکند جامعه موعود مهدوی است و سایر جوامع با سلسله مراتبی در مرتبه پایینتری نسبت به آن قرار میگیرند.
منظور از تمدن در اندیشه اسلامی بالاترین و گستردهترین سطح تحقق اجتماعی اسلام است و تمدن یافتگی یکی از مهمترین اهداف اسلام است؛ بنا بر این وقتی در عرصههای مختلف جامعهی اسلامی، نه تنها در علم به تنهایی یا اخلاق به تنهایی یا به طور اخص ساخت اجتماعی شاهد پیشرفت دین محور و مستمر به مدت بیش از یک سده باشیم به این حالت میگوئیم جامعهی اسلامی، که اگر شرایط ارتقا همچنان مساعد بود جامعهی اسلامی پیدایش تمدن اسلامی را سبب میشود؛ در همین راستا جایگاه تمدن در اندیشه اسلامی رساندن جوامع به بالاترین مرتبه کمال است.
ایمنا: نقش امام صادق (ع) در این مسیر و شکوفایی تمدن اسلامی چه بوده است؟
حجتالاسلام الویری: نحوه تمدن سازی اهل بیت باهم تفاوتی ندارد و از لحاظ اصول و مبانی از یک مبنا تبعیت میکند و تنها در عرصه بروز و ظهور بسته به شرایط و اقتضائات هر زمان تفاوت میکند؛ به همین دلیل هم امام صادق (ع) انند سایر ائمه معصومین سه نقش عمده در شکوفایی تمدن اسلامی داشتند:
نقش اول ایشان کوشش برای حفظ میراث موجود بود، میراث وحیانی که همان قرآن کریم و کلام وحی بود، میراث نبوی که سیره نبی اکرم (ص) به حساب میآمد و میراث علوی که ما پیروان مکتب اهل بیت به آن قائلیم؛ میراثهای گرانبهای قرآن و سنت عترت پیامبر (ص) به منزله چراغ پر نور هدایت و راهنشان مسیر دست یافتن به جامعه مطلوب و تحقق عملی آموزههای اسلام بودند که در شرایط جامعه آن روز و حضور امویان و عباسیان در رأس امور حکومت تلاشهای بسیاری برای خاموش کردن این نور هدایت انجام میشد که از نقشهای مهم ائمه از جمله امام صادق (ع) زنده نگه داشتن این راهنشان و میراثهای گرانمایه بود و این نقش تمدنی بسیار بزرگی است؛ از این جهت که حتی اگر در آن زمان جامعه در مسیر تحقق تمدن اسلامی حرکت نمیکرد آن اهداف و آن راهنمای طی طریق زنده نگه داشته شد که تا امروز معیاری برای تشخیص راه درست از گمراهیها و ضلالتهاست.
نقش دوم امام کوشش برای زدودن کژکاریها و ناراستیهایی بود که در جامعه آن زمان وجود داشت؛ مقابله با برخی از آنها در توان امام بود و در برخی دیگر شرایط این مقابله و تغییر فراهم نبود، برای مثال اعمال تغییر در عرصه حکومت امری نبود که امام بتوانند با آن اقتضائات یا تذکر به آن دست پیدا کنند؛ اما با این وجود در زمینههایی که امکان اصلاح بود اصلاح میکردند و در سایر زمینهها در پاسخ به سوالات پیروانشان و به بهانههای مختلف روشنگری میکردند و راه درست را نشان میدادند.
سومین نقش امام صادق (ع) در شکوفایی تمدن اسلامی مسئله یاری رساندن به جامعه اسلامی بود؛ امام در عرصههایی که این امکان وجود داشت به جامعه اسلامی کمک میکردند و این هرگز به معنای تأیید حاکمیت نبود به این دلیل که تمدن مساوی با حکومت نیست، اگرچه حاکمیت یکی از ارکان مهم تمدن است اما تمدن ابعاد و جوانب گوناگونی دارد که میتوان بدون تأیید و هم راستایی با حاکمیت در شکوفایی و توسعه آنها نقش داشتند و امام بدون تأیید حکومت بنیامیه و بنیعباس در عرصههای مختلف علمی، اجتماعی و حتی سیاسی در جامعه حضور داشتند و جامعه اسلامی را یاری میکردند.
ایمنا: گامهای محقق کردن تمدن اسلامی در سیره امام صادق (ع) چیست؟
حجتالاسلام الویری: به اعتقاد ما از سیره ائمه معصومین و بهصورت مشخص امام صادق (ع) میتوان یک الگوی تمدنی همه جانبه برای حرکت امروز جامعه به سوی تمدن اسلامی برداشت کرد؛ منظور از الگوی همه جانبه الگویی است که نه تنها از لحاظ مباحث نظری و معرفتی دارای اهمیت است بلکه در بعد عملی هم امتداد آن معارف را در جامعه قابل رؤیت کرده، در همین راستا بر پایه سیره امام صادق (ع) سه گام برای الگو برداری امروز ما در مسیر تمدنی وجود دارد:
گام اول تقویت امّت گرایی است، برخی بر این عقیدهاند که تمدن نوین اسلامی منحصراً به دست ایرانیان محقق میشود و تنها ایرانیها هستند که به آن دست پیدا میکنند، حال آنکه گستره یک تمدن یک ملت و یک ملیت نیست، گستره تمدن اسلامی یک مذهب نیست، بلکه گستره تمدن اسلامی عینیت یافتن امت اسلامی در همه عرصههاست؛ یکی از بایستههای حرکت ما به سمت ساخت تمدن اسلامی همین امت گراییاست که متأسفانه بر خلاف رهبر انقلاب که این دید در رفتار و گفتار ایشان به خوبی مشهود است در برخی افراد شکل نگرفته و تنها به صورت شعاری خواستار شکلگیری تمدن نوین اسلامی هستند.
گام دوم تقویت مثبتنگری تمدنی است، به این معنا که ما پیروان امام صادق (ع) باید بکوشیم همانگونه که ایشان به کاستیهای جامعه زمان خودشان محدود نشدند و میراث بینشهای فرا زمانی و فرا ساختاری خود را برای ما به یادگار گذاشتند ما نیز در برکه مشکلات و نقصهای زمان خودمان گیر نکنیم و از جایی بالاتر به مسائل نگاه کنیم و رویارویی با این مشکلات خرد مسیر تمدن سازی دید و نگرشمان محدود نشود و آنقدر خود را به آنها مشغول نسازیم که نتوانیم تمدنساز شویم.
سومین الگوی امروز تمدن ساز در سیرهی امام صادق (ع) ضرورت امتدادیافتگی آموزههای دینی در عرصهی اجتماعیاست، ما بسیاری از آموزههای دینی را از طریق مطالعهی آیات قرآن یا احادیث و روایات معصومین علیهم السلام در مییابیم و با استناد بر آنها از قانونهای تمدنی یا اصول دینی سخن میگوئیم اما دین ما چطور میتواند امتداد اجتماعی داشته باشد؟ چطور میتواند در جامعه بروز و ظهور پیدا کند؟ چطور میتواند در رفتارهای سازمانی ما جاری شود؟ در پاسخ به این سوالات ما اغلب پاسخی نداریم و این در حالیست که امام صادق علیه السلام تمامی این معارف را در کنشهای فردی و اجتماعی خود به طور کامل اعمال میکردند و ما نیز باید با تاسی به ایشان پا را از حیطه سخن و مطالعات نظری فراتر بگذاریم تا معارف اسلامی در جامعه امتداد اجتماعی بیابند.